شهدا یعنی کربلائیانی که عاشق بلا بودند ولی آن بلایی که از کوی یار می اید آن هم یاری بارانی اسمانی از طیف نور.
راستی ستاد عشق نور محبت کجاست اگر می دانی به من بگو .
به من نخند ومرا مسخره نکن زیرا برای رسیدن باید پرسید و سوال کرد ومن هم از تو که می دانی پرسیدم.
مرا با خود همراه کن تا از خودخواهی نجات یابم
کسی که حسود باشد یعنی به خدا اعتراض می کند که چرا خوبی را به دوستم دادی ولی به من ندادی.
مؤمن غبطه می خورد ولی حسودی نمی کند.
غبطه یعنی خدای مهربان من به دوستم خوبی هایی دادی به من هم بده .
حرف آخر مان از صفات شهداست آنها که غبطه می خورد که خدابا دوستانمان شهید شدند ما را
هم به این لطف و عنایت خود برسان تا محروم نگردیم بلکه محرم اسرار تو گردیم.
شهدا مهربان بودند بانی خیر بودند در برابر گناه گزینه ی خیر را انتخاب می کردند نه
گزینه ی آری را.
به راستی ما در راه شهداییم یا اینکه خیر خیر خیر.
شهدا حرفشان این بود بیایید با هم بخندیم نه به هم.
شهدا بر لب داشتند سخنان زیبایی را مثل
نیاز ما به کتابخانه بیشتر از داروخانه است بیایید کتاب بخوانیم تا دانا شویم.
توانا بود هر که دانا بود زدانش دل پیر برنا بود.